باز هم جمعه شدو غصه ی من تازه شده
درد این بی خبری بی حد واندازه شده
بازهم جمعه شد چشم به ره مانده شدم
باز از دوری تو خسته و در مانده شدم
باز هم جمعه شدو ازتو خبر نشنیدم
باز از بی خبری های دلم نالیدم
باز هم درد فراغ کمرم را خم کرد
باز دوری تو چشمان مرا پر نم کرد
باز هم جمعه شد وچشم به در منتظرم
شاید آورد صبا ازمه رویت خبرم
و باز هم غروب جمعه است و نیامد یار
و من اینک باز هم دست بردم تا بخوانم با تو
العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان
باز هم غروب جمعه شدو نیامدی
باز هم غروب جمعه شدو نیامدی
باز هم غروب جمعه شدو نیامدی